یکی از مهمترین آرزویهای پدر و مادرها این است که فرزندانی تربیت کنند که مستقل باشند و در زندگی بتوانند به خودشان تکیه کنند. مستقل شدن در کودکان ویژگیها و شرایطی دارد، در ابتدا به تعریف کودک مستقل میپردازیم و سپس نکتههایی برای تربیت کودک مستقل میگوییم.
والدین حمایتگر افراطی
والدینی که مرتبا در تلاش برای حمایت از فرزند خود در شرایط مختلف هستند با وجود اینکه زحمت زیادی را به جان می خرند در حق فرزند خود، خیانت ناخواسته از روی نا آگاهی می کنند! اگر کودک نتواند به این مهارت برسد که باید برخی از مشکلاتش را شخصا حل کند؛ در سنین بزرگسالی نیز توانایی زیادی نخواهد داشت. بنابراین فردی وابسته و ضعیف خواهد بود که توان حل مشکلات را نداشته و متعاقبا به واسطه ضعف موجود، ممکن است دچار آسیب های روحی روانی متعددی مانند افسردگی شود.
البته نگرانی والدین نیز درک می شود اما این موضوع را تصور کنید که پدر و مادر تا ابد در کنار فرزندان خویش، نیستند. باید این تفکر را داشته باشیم که اگر ما نباشیم تا مشکلات آنها را حل کنیم چه بر سر آنها خواهد آمد؟!
برای جلوگیری از بروز این مشکل، کافیست کمی از حمایتگری افراطی خود دست بکشیم و اجازه دهیم کودکمان با مشکلات و چالش ها مواجه شوند. باید کمی صبوری داشت تا کودک بتواند با تکرار و تلاش به مهارت لازم رسیده و مشکلات خود را برطرف نماید. در این حالت، یک شخص متکی به نفس و مستقل با شخصیت قدرتمند پدیدار خواهد شد که علاوه بر حل مشکلات و موانع خود، خواهد توانست در اجتماع نیز فرد بسیار موثر و مفیدی باشد.
البته باید توجه داشت که ما همیشه در کنار عبارت والدین حمایتگر، همواره به افراطی بودن آن اشاره می کنیم و مخرب بودن حمایت های والدین زمانی است که به افراط کشیده شده باشد. بدیهی است که هر کودکی از جهات متعدد به حمایت های پدر و مادر خود نیاز دارد تا بتواند رشد کرده و به مهارت های لازم برسد.
کودک مستقل کیست؟
طبیعتا در اوایل کودکی، بچهها وابستگی زیادی به والدینشان دارند. بچهها در نوزادی برای غذا خوردن، تمیزی و جابهجا شدن کاملا به بزرگترها متکی هستند. با بزرگ شدن کودکان، آنها آهستهآهسته در این مسائل مستقل میشوند، ولی همچنان به محبت، مراقبت، راهنمایی و حمایت شما وابستهاند. در دوران نوجوانی، وابستگی در همه جوانب زندگی کمتر میشود و فرزندان برای دوران بزرگسالی آماده میشوند. اما گاهی ممکن است پدر و مادرها، با وجود نیت خوبشان، مانع درست طی شدن این مراحل بشوند.
برای آنکه بتوانیم تعریفی از «کودک مستقل» داشته باشیم، شاید بهتر باشد اول به طرف دیگر ماجرا یعنی «کودک وابسته» نگاهی بیندازیم. در کودکان وابسته، تصویر ذهنی آنها از خودشان به نظر دیگران بستگی دارد. این بچهها چشم امید به بقیه دارند که برایشان انگیزه فراهم کنند. شادی آنها هم وابسته به دیگران است؛ بهخاطر آنکه مالک واقعی زندگی خودشان نیستند و مسئولیت چندانی در برابر رفتار و افکار خود ندارند. آنها همچنین در تصمیمگیری دچار ضعف هستند؛ چراکه همیشه پدر و مادر بهجایشان تصمیم گرفتهاند. این ویژگیها با بعضی رفتارهای والدین، مانند تشویق و تمجیدهای بیجا، در این بچهها نهادینه شده است.
در مقابل، فرزندان مستقل با این کودکان تفاوتهای چشمگیری دارند. والدین بچههای مستقل، آنها را طوری تربیت کردهاند که به شایستگی و تواناییهایشان برای مراقبت از خودشان اطمینان داشته باشند. این کودکان و نوجوانها بهلطف راهنماییهای پدر و مادر توانستهاند کارها و دلمشغولیهایی را پیدا کنند که برایشان معنادار و رضایتبخش است. آنها آنقدر آزادیعمل داشتهاند که زندگی را بهشکلی تماموکمال تجربه کنند و از آن درسهای فراوان بگیرند.
خصوصیات کودک مستقل
در کودکانی که مستقل میشود چنین خصوصیاتی را میتوان دید:
میتوانند به خودشان انگیزه بدهند؛ بهخاطر آنکه به آنها اجازه دادهاند که موضوعات مورد علاقه خود را پیدا کنند.
فرصت و راهنماییهای لازم را داشتهاند تا به انتخاب خودشان، سراغ کارها و فعالیتهای مختلف بروند.
والدین آنها در جایزه و تشویقی دادن، متعادل عمل کردهاند.
رابطه آنها با پدر و مادر بیشتر براساس همکاری و درک متقابل شکل گرفته تا کنترلگری یکطرفه. بهعبارتی والدین برای نظرات کودکان و خواستههای آنها اهمیت قائل بودهاند.
تصمیمگیرندگان خوبی هستند؛ چون به آنها اجازه داده شده گزینههای مختلف را در نظر بگیرند و با حمایت و راهنمایی والدین، در مسائل مربوط به خودشان تصمیمگیری کنند.