به مناسبت روز پدر همراه دختران سلالهای و پدرهایشان راهی کلکچال شدیم. زمین برفی بود و چالش جالبی را برای پیمایش سپری کردیم. در مسیر بر قدم هایمان استوار بودیم و از مناظر طبیعی لذت میبردیم. گاهی دسته جمعی آوایی را تکرار میکردیم و صدایمان در کوه طنین انداز می شد.
بالاخره به مقصد رسیدیم. حالا وقت اطراق کردن است. زیراندازهایمان را پهن کردیم و آماده بساط آتش شدیم. به کمک پدران زغال و اتش را راه انداختیم، گوجه ها قارچ ها را خورد کردیم و همگی در ماهیتابه نوید یک صبحانه گروهی گرم در هوای سرد را می داد. در این حین دختران از برف بازی هم غافل نماندند و آدم برفی های متعددی ساخته شد.
اخر برنامه وقت بازی بود. بازی پدر دختری. پدر ها یک صف و دختر ها در صف مقابل ایستادند و توپ ها باید به سمت درست پرتاب و گرفته می شد. کم کم وقت برگشت بود، اسبابمان را جمع کردیم و این بار مراقب تر در برف و یخ قدم گذاشتیم و یکدیگر را به خدا سپردیم.
بدون دیدگاه